این دنیا همه چیزش کوتاه است!!

گریه ها و خنده هایش

احساس و منطقش

عمر آدمهایش...

دوست داشتن ها و بیزاری هایش...

رابطه هایش...

علم و هنرش!!

همه چیزش کوتاه است

فقط...

دلتنگی هایش تمامی ندارد...

دلتنگم



لینک ثابت

بازدید : 126
[ سه شنبه 25 آذر 1393 ] [ 14:50 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

آواز بادهای پاییز هم دارد تمام میشود

خش خش برگ ها خودشان را از هیاهوی کوچه جمع می کنند

و نم نم باران های پاییزی از خاطره ی ابرها می رود!!

کاش در این پاییز پینه بسته باشی شکسته های دلت را

که زمستان بی رحم تر از آنست که به زخم های دلت

مجالی برای خوب شدن بدهد...

پاییز میرود و حجم تنهایی ات را دوبرابر میکند

اگر مثل من دلت گیر کرده باشد...

برای تق تق سرانگشتان باران پشت پنجره هم دلتنگ میشوی

زمستان بارانش هم با پاییز فرق دارد...

پاییز و دلتنگی و تنهایی اش مثل جان کندن می ماند...

و زمستان بوی مرگ میدهد

استاد!

میدانی امشب در خلوت دلتنگی ام چه می گذرد؟

و حال بدم هر ثانیه با دیدن جای خالی ات تکثیر می شود؟

میدانی همیشه درست همان موقعی که بیشتر از هرلحظه دلتنگم

نمیتوانم پیدایت کنم....

امان از این دل که طاقت نمی آورد...



لینک ثابت

بازدید : 115
[ دوشنبه 24 آذر 1393 ] [ 18:22 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

همه چیز خوب است...

مشق میکنم لبخند را !!

حفظ شده ام درس مهربانی را !!

میسازم با جدایی و دلتنگی

زندگی روبه راه است...

باتو ام از صبح تا غروب

بی تفاوت به فاصله ها

تو را تا ابد کنار خودم نزدیک نزدیک دارمت

و قرار نیست از تو دور شوم

همه چیز باب میل دلداده است...

فقط مدتیست که کمی خیال باف شده ام...



لینک ثابت

بازدید : 123
[ دوشنبه 24 آذر 1393 ] [ 13:36 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

مادرم میگوید:

کاش تمام بدهکاری ها با پول حل میشد...

خوب حرفش را میفهمم...

گاهی به چشم های یک آدم به اندازه ی یک نگاه مهربان،

که دریغ کردی... بدهکار میشوی

و تا آخر عمرت هم که عاشقانه نگاهش کنی...

بدهی آن روزت صاف نمیشود!!

گاهی به دست های یک نفر بدهکار میشوی...

به اندازه ی بوسه ای برای گره هایی که از زندگی ات باز کرده...

سخت تر از تمام اینها

زمانیست که به دل یک نفر بدهکار میشوی...

به خاطر محبتی که داشتی و پنهان کردی...

و محبتی که نداشتی و به دروغ ابراز کردی...

و بعضی بدهکاری ها هیچوقت جبران نمیشوند...!!



لینک ثابت

بازدید : 127
[ یکشنبه 23 آذر 1393 ] [ 21:35 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

شاید هم حق داشته باشند!!

آدم هایی را میگویم که من را بدون تو بسیار خوشبخت تر میدانند!

شاید واقعا اگر این حجم دوست داشتنت را کم کنم،

شاید اگر کمتر خودم را و قلبم را درگیر خاطراتت کنم

و کمتر دلتنگ باشم...

بسیار خوشبخت تر و آرام تر باشم...

اوج این قصه همینجاست...

اگر یقین هم داشته باشم که جدای از تو 

زندگی ام شیرین تر است...

من تلخی دوست داشتنت را به جان میخرم...

آن شیرینی باشد برای کسانیکه

طعم شیرین خنده هایت را نچشیده اند...



لینک ثابت

بازدید : 122
[ شنبه 22 آذر 1393 ] [ 23:22 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

برای بعضی آدمها باید نقش بازی کنی!!

اگر خودت باشی رهایت میکنند و میروند!!

بعضی آدمها دنبال بهانه اند

تا تو را حتی به جرم اینکه زیادی دوستشان داری،

تنها بگذارند!!

بعضی آدمها منطقشان تغییر هویت توست!!

و اگر تغییر نکنی...

حتی لبخندشان را از تو برمی دارند...

وای به حال روزی که آن آدم معشوق تو باشد!!

تو تا آخر عمر باید نقش بازی کنی

...

باید بدانی من هم دیگر خودم نیستم...!!

 



لینک ثابت

بازدید : 125
[ شنبه 22 آذر 1393 ] [ 4:18 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

اگر قرار باشد عاقل باشم...

شبها مثل تمام مردم آرام بخوابم

و در خیالم باتو حرف نزنم

اگر در انتهای روز

که خورشید غروب میکند،

باید مثل خیلیها به زیبایی اش نگاه کنم

و بغض نکنم...!!!

اگر قرار باشد عاقل شوم و سهمی که از قلب خودم،

برای تو تا ابد کنار گذاشته ام را،

به دیگری ببخشم...

ترجیح میدهم دیوانه باشم...

میدانی استاد!

من از تمام عقلای عالم متنفرم...



لینک ثابت

بازدید : 127
[ جمعه 21 آذر 1393 ] [ 21:05 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

تا یک جایی با خاطره هایش زنده ای

تا یک روزی تنهایی را تاب می آوری 

تا یک زمان خاص، در خیالت با او زندگی می کنی‌...

کم کم که تمام خودش را از تو گرفت

و رفت دنبال خواسته های دل خودش...

دیگر مرور خاطره هایش دردی از تو دوا نمی کند

دیگر هیچ صدایی نور امیدی در دلت روشن نمی کند

وقتی مجبور شوی باور کنی که تنها شده ای

دیگر حتی نمیتوانی با او در خیالت هم یک فنجان چای بنوشی!!

فقط مثل مرده ها ساکت می شوی

تمام درد عالم را که به جانت بریزند... آه هم نمیکشی!!

میرسی به یک نقطه ای که بعدش چیزی نیست

به جایی که بعد از آن لبخند را بی معنی ترین حالت چهره میدانی...

میرسی به جایی که اگر در گلویت بغض نباشد، یعنی مرده ای

میرسی به اینجا....!! به هیچ!



لینک ثابت

بازدید : 102
[ جمعه 21 آذر 1393 ] [ 7:01 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

کاش "جدایی" جسم داشت!!!

مثلا یک انسان بود...!

یا یک درخت...!

یا یک شهر...!

نمی دانم شاید به مثال هایم میخندی

اما اگر انسان بود...

من وکیل پایه یک قدرتمندی میشدم

و او را محکوم به اعدام میکردم

اگر درخت بود...

از بهترین تبرهای جهان، تبری میخریدم و

ریشه اش را میزدم

و اگر شهر بود...

بی درنگ، حکم ویرانی اش را می گرفتم...

کاش "جدایی" جسم داشت...

بگو من با اینهمه درد که فقط از یک اسم میکشم چه کنم...؟!



لینک ثابت

بازدید : 121
[ پنجشنبه 20 آذر 1393 ] [ 7:15 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)

چون درخت بی ریشه ای،

که اگر با تبر تنه اش را قطعه قطعه کنی،

چیزی نمیفهمد....

به زندگی بی حس شده ام...!!!

به تلالو هرروزه ی خورشید

و تابش هرشب ماه...

به خنده و اشک

به خواب و بیداری...

بی حس شده ام به همه چیز...

فقط این حساب و کتاب من جور در نمی آید!!!

چرا در این میانه

باز هم حس دلتنگی برای تو به جانم افتاده...؟!



لینک ثابت

بازدید : 110
[ چهارشنبه 19 آذر 1393 ] [ 5:32 ] [ نویسنده : دلداده‍... ] | نظرات (0)
:: تعداد صفحات : 9
صفحه قبل 1 2 ...2 3 4 ...8 9 صفحه بعد


.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بیدخت